English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6124 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exception handling U استثنا گردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
exception U استثنا
exceptions U استثنا
exeptional U استثنا
exclusiveness U استثنا
exept U استثنا کردن
exceptor U استثنا کننده
with the exception of U به استثنا به جزء
unexceptional U بدون استثنا
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
when, just for once, I ... U اگر من یک بار به طور استثنا ...
The exception proves the rule. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
de minimis exception U به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
rambles U سر گردانی
rambled U سر گردانی
regimental U گردانی
ramble U سر گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
rectification U راست گردانی
revolvable U دور گردانی
rim drive U لبه گردانی
transliteration U نویسه گردانی
runaround U دور سر گردانی
file handling U پرونده گردانی
repeal U باز گردانی
thinning U رقیق گردانی
data handling U داده گردانی
hardening U سخت گردانی
repeals U باز گردانی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
cure rate U سرعت سخت گردانی
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
aging U سخت گردانی زمانی
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
case hardening U سخت گردانی سطحی
softening furnace U کوره نرم گردانی
austemper U سخت گردانی حرارتی
austemper U سخت گردانی باینیت
work hardening U سخت گردانی سرد
broken hardening U سخت گردانی شکسته
age hardening U سخت گردانی زمانی
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
case harden U سخت گردانی سطحی
strain hadening U سخت گردانی سرد
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
softening point U نقطه نرم گردانی
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
hardening room U اطاق سخت گردانی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening furnace U کوره سخت گردانی
curing vessel U فرف سخت گردانی
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening U سخت گردانی مضاعف
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
induction harening U سخت گردانی القائی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability U سخت گردانی سخت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com